تومان نیوز:بررسی رفتار نرخ ارز و شاخص قیمت مصرفکننده در اقتصاد ایران نشان میدهد که نرخ ارز، بهویژه در دورههای بحران ارزی، یکی از مهمترین محرکهای تورم بوده و اثر آن نهتنها آنی بلکه در افقهای زمانی بلندمدت نیز پایدار و عمیق است.
به گزارش پایگاه خبری تومان نیوز(toomannews)، رابطه میان نرخ ارز و سطح عمومی قیمتها سالهاست به یکی از حساسترین و پرچالشترین مسائل اقتصاد ایران تبدیل شده است. تجربههای مکرر جهش ارزی در دهههای گذشته نشان میدهد که تغییرات نرخ ارز، حتی زمانی که در ابتدا موقتی تلقی میشوند، بهسرعت در زنجیره قیمتها نفوذ کرده و به افزایش پایدار شاخص قیمت مصرفکننده منجر میشوند. این وضعیت بهویژه در دورههایی که اقتصاد با شوکهای ارزی شدید مواجه بوده، بهوضوح قابل مشاهده است. در چنین شرایطی، سیاستگذار معمولاً در گام نخست تلاش میکند نوسانات ارزی را گذرا جلوه دهد و از طریق ابزارهای مختلف آن را مهار کند. اما تجربه تاریخی نشان داده است که این رویکرد اغلب به تعویق افتادن اثرات تورمی میانجامد و قادر به حذف آنها نیست. با انباشت فشارهای قیمتی، در نهایت نرخ ارز مسیر خود را به سمت سطوح بالاتر پیدا میکند و تورم مصرفکننده نیز بهدنبال آن تشدید میشود.
با توجه به این الگو.، جهش نرخ دلار از ۱۰۰ به ۱۳۵ هزار تومان طی حدود سه ماه گذشته، بهطور منطقی باید با افزایش معنادار تورم مصرفکننده همراه شود. تجربههای پیشین نشان میدهد در دورههای جهش ارزی، گذر نرخ ارز به شاخص قیمت مصرفکننده نهتنها تقویت میشود بلکه سرعت انتقال نیز بالا میرود و اثر نرخ ارز هم از مسیر هزینهها و هم از کانال انتظارات تورمی به قیمتها سرایت میکند. در چنین شرایطی، حتی اگر در کوتاهمدت بخشی از افزایش قیمتها با وقفه زمانی ظاهر شود، در افق چندماهه و بهویژه در افقهای بلندتر، فشار تورمی اجتنابناپذیر خواهد بود. از آنجا که جهش اخیر دلار ماهیت شوکگونه داشته و در فضایی از نااطمینانی و بیثباتی انتظارات رخ داده است، انتظار میرود همحرکتی نرخ ارز و تورم بار دیگر تشدید شده و افزایش محسوس شاخص قیمت مصرفکننده در ماههای پیشرو بروز پیدا کند.
نرخ ارز چگونه به قیمتها منتقل میشود؟
انتقال اثر نرخ ارز به شاخص قیمت مصرفکننده تنها از یک مسیر انجام نمیشود. در دورههای آرامش نسبی، افزایش نرخ ارز عمدتاً از کانال هزینهها عمل میکند؛ یعنی افزایش قیمت نهادههای وارداتی و کالاهای واسطهای، هزینه تولید را بالا میبرد و این افزایش بهتدریج به قیمت مصرفکننده منتقل میشود. اما در دورههای بحران ارزی، مسیر انتقال گستردهتر و سریعتر میشود.
در شرایط بحران، نرخ ارز علاوه بر کانال هزینه، از مسیر انتظارات تورمی نیز عمل میکند. فعالان اقتصادی، مصرفکنندگان و بنگاهها، افزایش نرخ ارز را نشانهای از افزایش بیشتر قیمتها در آینده تلقی میکنند و رفتار خود را متناسب با آن تغییر میدهند. نتیجه این فرآیند، تشدید سرعت و شدت افزایش شاخص قیمت مصرفکننده است؛ بهگونهای که حتی تغییرات نسبتاً محدود نرخ ارز میتواند اثرات قیمتی قابل توجهی برجای بگذارد.
یکی از نکات کلیدی در تحلیل رابطه نرخ ارز و تورم، توجه به افق زمانی است. همه اثرات ارزی در کوتاهمدت ظاهر نمیشوند و نمیتوان رابطه این دو متغیر را صرفاً بر اساس واکنشهای آنی قضاوت کرد. بررسی رفتار نرخ ارز و شاخص قیمت مصرفکننده در افقهای زمانی مختلف نشان میدهد که قدرت این رابطه در بلندمدت بهمراتب بیشتر از کوتاهمدت است.
در افقهای زمانی کوتاه، بهویژه در دورههایی که شوک ارزی رخ نداده، تغییرات نرخ ارز لزوماً اطلاعات کافی برای پیشبینی تغییرات شاخص قیمت مصرفکننده فراهم نمیکند. اما هرچه افق زمانی طولانیتر میشود، پیوند میان این دو متغیر تقویت شده و نرخ ارز به یک متغیر پیشرو برای توضیح و پیشبینی رفتار تورم تبدیل میشود.
علیت یکطرفه؛ ارز، پیشران تورم
رابطه میان نرخ ارز و شاخص قیمت مصرفکننده نشان میدهد که جهت این ارتباط عمدتاً یکطرفه است. به بیان ساده، نرخ ارز در افقهای زمانی بلندمدت توان پیشبینی تغییرات شاخص قیمت مصرفکننده را دارد اما عکس این رابطه بهطور معنادار مشاهده نمیشود. یعنی افزایش تورم مصرفکننده، بهجز در افقهای بسیار بلند و خاص، نقشی تعیینکننده در توضیح تغییرات نرخ ارز ندارد.
این الگو با منطق اقتصاد ایران همخوان است. در دورههایی که سیاستگذار بهواسطه وفور درآمدهای ارزی موفق به تثبیت نرخ اسمی ارز میشود، شکاف میان تورم داخلی و تورم خارجی بهتدریج انباشته میشود. در نهایت، فشار این شکاف خود را بهصورت جهش ارزی نشان میدهد و نرخ ارز مسیر تعدیل را طی میکند. بنابراین، اگرچه تورم میتواند در بلندمدت بر نرخ ارز اثر بگذارد، اما در عمل، این نرخ ارز است که نقش محرک اصلی تورم را ایفا میکند.
همحرکتی میان نرخ ارز و شاخص قیمت مصرفکننده در طول زمان ثابت نبوده و بهشدت به شرایط اقتصادی وابسته است. در دورههای آرامش نسبی، این همحرکتی محدود و پراکنده است؛ اما در دورههای بحران ارزی، بهطور همزمان در افقهای کوتاهمدت و بلندمدت تقویت میشود. بهعبارت دیگر، در زمان وقوع شوکهای ارزی، نرخ ارز و تورم مصرفکننده بهصورت همزمان و با شدت بالا حرکت میکنند. این همزمانی نشان میدهد که در چنین دورههایی، انتقال اثر ارز به قیمتها نهتنها سریع بلکه فراگیر است و بخش بزرگی از اقتصاد را در بر میگیرد. استمرار این وضعیت میتواند تورم را به پدیدهای ماندگار تبدیل کند که مهار آن هزینههای اقتصادی و اجتماعی بالایی به همراه دارد.
یکی از مفاهیم کلیدی در تحلیل این رابطه، گذر نرخ ارز است؛ یعنی میزان و سرعتی که تغییرات نرخ ارز به شاخص قیمت مصرفکننده منتقل میشود. بررسی رفتار این متغیر در طول سه دهه گذشته نشان میدهد که گذر نرخ ارز در اقتصاد ایران ثابت نبوده و بهشدت تحت تأثیر شرایط اقتصادی و سیاستگذاری قرار دارد.
در دورههایی که نرخ ارز بهصورت مصنوعی و در سایه درآمدهای ارزی بالا تثبیت شده، گذر نرخ ارز بهطور مقطعی کاهش یافته است. اما این کاهش پایدار نبوده و با بروز اولین تکانه ارزی، جهش شدیدی در گذر نرخ ارز مشاهده شده است. این الگو نشان میدهد که سیاست تثبیت نرخ اسمی ارز اگرچه میتواند در کوتاهمدت از شدت انتقال شوک ارزی بکاهد، اما در بلندمدت زمینهساز افزایش شدیدتر تورم میشود.
بررسی تحولات گذر نرخ ارز نشان میدهد که دورههای کاهش این گذر غالباً با دورههای تثبیت نرخ اسمی ارز همزمان بودهاند. در این دورهها، سیاستگذار با استفاده از منابع ارزی، تلاش کرده است نوسانات را کنترل کند. نتیجه این سیاست، کاهش موقتی شدت انتقال نرخ ارز به قیمتها بوده است.
اما این آرامش موقتی دوام نداشته است. با کاهش درآمدهای ارزی یا بروز شوکهای بیرونی، سیاست تثبیت فرو میریزد و نرخ ارز با جهش مواجه میشود. در چنین شرایطی، گذر نرخ ارز نیز بهطور ناگهانی افزایش مییابد و اثرات تورمی آن با شدت بیشتری بروز میکند. تجربههای تکرارشده نشان میدهد که هزینه این جهشها معمولاً بسیار بیشتر از منافع کوتاهمدت تثبیت است.
ارزی که سیاست پولی را گروگان میگیرد
وقتی گذر نرخ ارز بالا باشد، سیاستگذار پولی ناچار است بخش بزرگی از توان و ابزارهای خود را صرف کنترل نوسانات ارزی کند. در چنین شرایطی، سیاست پولی عملاً از هدف اصلی خود که مدیریت تورم و ثبات اقتصادی است فاصله میگیرد و به ابزاری برای مهار نرخ ارز تبدیل میشود.
این وابستگی، استقلال سیاست پولی را تضعیف کرده و فضای تصمیمگیری را محدود میکند. تا زمانی که نرخ ارز نقشی پررنگ در شکلدهی به انتظارات تورمی داشته باشد و گذر آن به قیمتها بالا باقی بماند، هر تکانه ارزی میتواند به موجی از افزایش قیمتها منجر شود. نتیجه چنین وضعیتی، بیثباتی مزمن و دشواری کنترل تورم است.
بنابراین نرخ ارز در اقتصاد ایران یکی از مهمترین عوامل شکلدهنده به تورم است. اثر این متغیر محدود به کوتاهمدت نیست و در افقهای زمانی بلندمدت نیز تداوم دارد، بهویژه زمانی که اقتصاد با بحرانهای ارزی مواجه میشود. تا زمانی که سیاستگذاری ارزی بر تثبیتهای مقطعی و اتکا به درآمدهای ناپایدار استوار باشد، گذر نرخ ارز همچنان بالا و نوسانپذیر باقی خواهد ماند. در چنین شرایطی، تورم نه یک پدیده گذرا بلکه نتیجهای قابل پیشبینی از شوکهای ارزی خواهد بود؛ نتیجهای که بارها تکرار شده و همچنان ادامه دارد.





















