تومان نیوز:مصر در دوران باستان کشوری مهم و بانفوذ بود و در دهه ۱۹۷۰ میلادی هم تلاش داشت این نقش را احیا کند. این گزارش توضیح میدهد که چرا بعد از انقلاب عربی و به قدرترسیدن ژنرال سیسی این اتفاق نیفتاد و چرا آینده اقتصادی و سیاسی مصر به همین خاطر در خطر است.
در تابستان سال ۲۰۱۳ میلادی مصر درگیر پدیدهای عجیب شده بود: هیاهوی بسیار برای سیسی. انواع ترانه، غذا، موزیک ویدئو، شعر و حتی تیشرت به افتخار ژنرال عبدالفتاح السیسی ساخته و تولید میشد. او چهرهای ارتشی بود که تازه حکومت محمد مُرسی را در مصر ساقط کرده بود و جذابیتی از نوع خودش برای مردم داشت.
هرکس که از بیرون به آن هیاهو برای سیسی نگاه میکرد حتماً متعجب میشد. میلیونها مصری از اینکه ارتش وارد عمل شده و یک دولت با عمر یک ساله را ساقط کرده بسیار هیجانزده بودند. حتی انقلابیون و منتقدان قدیمی نظام سیاسی اقتدارگرای مصر هم ظاهراً از حضور یک رهبر نظامی که وعده و وعیدهای زیادی را هم برای آینده مطرح کرده بود خوشحال بودند. خیلی از آنها سابقه نظامی سیسی را هم موضوع مهمی تلقی نمیکردند.
آن روزها محمد مُرسی زندانی شده بود و اعضای اخوانالمسلمین هم یا کشته یا بازداشت شده و بقیهشان هم فراری بودند. ژنرال سیسی به مردم قول داد روزهای بهتری در راه است؛ اما مردم باید صبور باشند. که البته حرف عاقلانهای هم بود. در دورانی که مصر از این بحران وارد بحران بعدی میشد و با خشکسالی و مشکلات پیچیده اقتصادی، اجتماعی و سیاسی نیز درگیر بود، امیدی به راه حلهای کوتاهمدت وجود نداشت. اما حالا یک دهه از آن وعدهها میگذرد و صبوری مصریها نتیجه خاصی در بر نداشته است. حتی برعکسش هم اتفاق افتاده: مردی که قرار بود مصر را نجات بدهد حالا دارد باعث نابودی این کشور میشود.
سیسی به مصریها وعده رفاه داده بود اما امروزه مصر کشوری ورشکسته محسوب میشود. نرخ تورم در مصر ۳۷ درصد است و یک دلار برابر با ۳۰ پوند مصری شده. این در حالی است که وقتی سیسی به قدرت رسید یک دلار برابر با هفت پوند مصری بود. بدهیهای بینالمللی مصر تقریباً به ۱۶۳ میلیارد دلار میرسد و در سال ۲۰۲۳ میلادی این رقم برابر با ۹۳ درصد از تولید ناخالص داخلی مصر خواهد بود. مقامات مصری چارهای نداشتهاند جز اینکه دائم منابع مالی این کشور را جابجا کنند تا این توهم به وجود بیاید که در هر حوزهای پول وجود دارد. اما این اقدامات بیهوده نتوانسته تغییری در وضعیت اقتصادی مصر ایجاد کند.
سیسی در توجیه عدم موفقیت خود گفته که سقوط اقتصادی مصر ناشی از مواردی خارج از کنترل او -مثل بحران کرونا و همین طور جنگ اوکراین- بوده است. این دو بحران بیتردید چالشهای اقتصادی بزرگی برای کشورهای مختلف به وجود آورد و حتی بزرگترین اقتصادها از آن مصون نماندهاند و در مدیریت اوضاع دچار چالش شدهاند. مثلاً بحث تامین غلات در همین راستا برای اکثر کشورها به دردسر بزرگی تبدیل شده و تورم مواد غذایی نیز به وجود آمده است. با این حال، میزان فقیر شدنِ مصر در یک دهه اخیر آن قدر شدید است که نمیتوان فقط بحرانهای اخیر را در ایجاد این وضعیت مقصر دانست.
سیسی و دولتش مدت زیادی است که به شدت برای پروژههای بسیار بزرگ که توجیه اقتصادی چندانی هم ندارند پول خرج میکنند. بزرگترین پروژه در این راستا احداث پایتخت اداری جدید است که تازه در مرحله اول قرار دارد و تا همین جا هم ۴۵ میلیارد دلار هزینه برداشته است. وقتی امارات متحده عربی و چین سرمایهشان را از این پروژه بیرون کشیدند، مقامات مصری چارهای نداشتند جز آن که باز وام بگیرند و به بدهیهای عظیم کشور اضافه کنند.
علاوه بر احداث یک پایتخت جدید در قلب بیابان، سیسی به دنبال انواع پروژههای عظیم دیگر هم بوده است. یکی از مهمترین آنها احداث پایتخت تابستانی در ساحل شمالی مصر است و دیگری احداث نیروگاه هستهای؛ آن هم در کشوری که مازاد تولید برق دارد. پروژه عظیم دیگر احداث شهر پایدار در دلتای رود نیل و یکی دیگر هم احیای پروژه شکستخوردهای از دوران حسنی مبارک در مناطق شمالی مصر است که به توشکا شهرت دارد. همه اینها در حالی است که گذرگاه کانال سوئز که به عنوان کانال سوئز جدید مطرح شد نیز در سال ۲۰۱۵ افتتاح شده بود.
در مورد ارزش اقتصادی اکثر این پروژهها تردیدهای زیادی وجود دارد. اما اکثر آنها از لحاظ سیاسی برای دولت مصر ارزشمندند. قرار بر این بوده که تحت رهبری ژنرالِ تبدیلشده به رییس جمهور، مصر دوران احیای خود را سپری کند و از نو متولد شود. پیام این پروژهها این است که مصر هنوز میتواند مثل دوران باستان، کارهای خیلی بزرگ انجام بدهد. اما وقتی این کارهای بزرگ به بار سنگینی برای اقتصاد تبدیل شوند چه کار میتوان کرد؟
مقامات مصری در توجیه این پروژهها گفتهاند که وقتی ابعاد کارها خیلی عظیم باشد عده بسیار عظیمی هم در آنها به کار گرفته میشوند و این سطح از ایجاد فرصتهای شغلی خودش فرصت خوبی برای بهبود وضعیت اقتصادی است. اما سوال این است که چه مقدار هزینه میتواند این موضوع را توجیه کند؟ طبیعی است که دولتها وظیفه دارند به احداث زیرساختها بپردازند. اما مزایای چنین پروژههای عظیمی باید آن قدر باشد که از هزینههای کوتاهمدت پیشی بگیرد. احداث پلها، جادهها، تقاطعهای غیرهمسطح، فرودگاههای مدرن و مترو همگی ارزش زیادی دارد چون بازگشت این پروژهها و تاثیرشان روی فعالیتهای اقتصادی قابل توجه است. شاید کانال سوئز جدید در چنین چارچوبی بگنجد اما احداث پایتخت جدید اداری و پایتخت تابستانی درواقع حفرههایی برای پول خرج کردن هستند که برای کشوری مثل مصر با آنهمه بدهی چندان قابل توجیه نیست.
ظرف یک دهه اخیر، مصر موفق شده پول نقد مستقیم از عربستان سعودی و امارات متحده عربی بگیرد، انواع وامهای صندوق بینالمللی پول را به خود اختصاص دهد و به طور کلی مورد توجه دولتهای غربی باشد. اما در همین یک دهه، مصر فقیرتر از قبل شده است.
دولت مصر در اخیرترین توافق خود با صندوق بینالمللی پول موافقت کرد که برخی داراییهای دولتی از جمله داراییهای ارتش را بفروشد. اما خریداران چندانی برای آنها وجود نداشته؛ چون این داراییها یا دیگر ارزش ندارند و یا مشخص نیست که چطور میتوان آنها را ارزشگذاری کرد. برخی خریداران هم منتظر نشستهاند تا ارزش پوند مصری یک بار دیگر (برای چهارمین بار از ماه مارس ۲۰۲۲) کم شود تا آنها بتوانند این داراییها را با قیمت ارزانتری بخرند. این وضعیت در عین حال نمیتواند روی معضلات اقتصادی که مردم مصر در حال حاضر با آن مواجهاند تاثیری بگذارد. مصریها در سال ۲۰۱۱ انقلاب کردند چون فکر میکردند اوضاعشان قرار است بهتر شود اما عملاً این طور نشد. برخی از مردم به جای نشستن و انتظار کشیدن برای بهبود اوضاع، تصمیم گرفتند خود را به اروپا برسانند و بارها در قایقهای غرقشده در سواحل یونان، شمار زیادی از مسافران مصری بودهاند. درواقع تعداد مصریهایی که سعی کردند خود را به اروپا برسانند بعد از انقلاب سال ۲۰۱۱ زیاد شد اما در سالهای اخیر این تعداد حتی بیشتر هم شد. مثلاً فقط در سال ۲۰۲۲ میلادی حدود ۲۲ هزار مصری به دنبال زندگی بهتر سعی کردند از طریق دریای مدیترانه خود را به ایتالیا و یونان برسانند. هر چه اوضاع اقتصادی مصر بدتر شود، این تعداد هم افزایش خواهد یافت.
هرچه مشکلات اقتصادی مصر ادامه پیدا کند، وضعیت سیاسی و نفوذ ژئوپلیتیک این کشور کمتر خواهد شد. این وضعیت البته سابقه هم دارد. در دهه ۱۹۷۰ میلادی انور سادات رییس جمهور مصر به هنری کیسینجر وزیر امور خارجه وقت آمریکا قبولانده بود که مصر بازیگر مهمی در منطقه است که میتواند به صلح منطقهای کمک کند و رکن اساسی در نظم جهانی ضدشوروی باشد. البته سادات اغراق میکرد و درنهایت مصر فقط به متحدی برای آمریکا تبدیل شد و غیر از چند استثنا از جمله عملیات توفان صحرا، منابع کافی برای ایفای نقش مورد نظر آمریکا را هم نداشت.
حالا هم سیسی در بسیاری از نشستهای مهم جهانی مثل نشست روسیه و آفریقا در سنپترزبورگ یا نشست کشورهای حوزه خلیج فارس (به علاوه مصر، عراق و اردن) با جو بایدن در تابستان گذشته حضور پیدا میکند اما به نظر میرسد که حضور او فرمالیته است و مصر همچنان از نفوذ لازم برخوردار نیست.
یک نمونه از بینفوذی مصر را میتوان در ماجراهای سودان مشاهده کرد؛ سودانی که قاعدتاً باید حیاط خلوت مصر میبود. در زمان آغاز مناقشه در سودان، نیروهای واکنش سریع ژنرال محمد حمدان دقلو (حمیدتی) حدود دویست سرباز و خلبان مصری را که برای انجام مانور با ارتش سودان در خاک آن کشور بودند، گروگان گرفتند. درنهایت دولت مصر فقط با وساطت امارات توانست آنها را آزاد کند و این ضربه سنگینی به موقعیت مصر در عرصه سیاست خارجی بود. در این مناقشه حتی عربستان سعودی هم نقش بازی کرد اما مصر نتوانست کاری از پیش ببرد و در زمینه برقراری آتشبس در سودان هم اوضاع همین طور بود؛ یعنی وقتی قاهره میزبان کنفرانسی با شرکت هفت همسایه سودان برای برقراری آتشبس شد، امور به خوبی پیش نرفت و نتیجه خاصی از این کنفرانس به دست نیامد. حتی در این جریان هم به نظر میرسید که عربستان سعودی دست بالا را داشته و ابی احمد علی رییس جمهور اتیوپی نیز به همین موضوع اشاره کرد. این در حالی است که مصر از لحاظ تاریخی و جغرافیایی خودش را دارنده حق آب و گل در مورد سودان میداند اما در شرایطی که با مشکلات اقتصادی بسیار عدیده مواجه است، عملاً به لحاظ دیپلماتیک هم دست و پای خود را بسته میبیند. اگر مشکلات در تامین مواد غذایی اولیه که امروزه مردم مصر را درگیر کرده همچنان ادامه داشته باشد، وضعیت آینده نفوذ سیاسی مصر حتی بدتر هم خواهد شد و در آن صورت به هیچ کدام از آن شهرهای جدید به عنوان پایتخت جدید نیز نیاز نخواهد بود.
منبع:آیندهنگر/ فارن پالسی